شور انقلاب
سلام بر .پاره تن رسول خدا امام زمان (عج) و سلام به رهبر عزیزم حضرت آیه الله خامنه ای که خداوند ایشان را برای ما نگه داردامشب شب پیروزی انقلاب اسلامی ایران است، شب شور، شب خاطره ،شب یاد آوری ایثار، جانفشانیها و یاد آور تمام خاطراتی است که هر سال برای ما مرور می شود. امشب ما رو به یاد شهدایی میندازه که از جون و مال خود مایه گذاشتن برای اینکه اسلام پا برجا بشه. امشب شبی که ما رو یاد اون ساعات خوش و اون خبرا و اون سر تیترهای زیبای روزنامه ها میندازه که می گفتند "شاه رفت" و "امام آمد". من جوانی نسل سومی هستم و الان در جامعه ای زندگی میکنم که تنین الله اکبر از منارهای مسجدش بلند است و در آرامشی روحی به سر می برم، جامعه ای که خداوند پشت و پناه اونه و دعای امام زمان همراهش .
امشب خانه ی یکی از شهدا بودیم و به سخنان مادر شهیدی گوش میدادیم که پسر خودش رو در راه اسلام و دفاع از کیان کشورش بدرقه کرده بود و بعد از مدتی خبر شهادت پسرش رو به او داده بودند و او با لحنی لطیف و با ایمانی قوی میگفت: که فرزندم را در راه خدا داده ام و خدا را شاکرم. تنم لرزید، به فکر فرور رفتم چه می گوید این مادر شهید، کسی که پاره ی تن خود را از دست داده است و هنوز با ایمانی قوی و استوار ایستاده است و از عمق وجود خود می گوید خدا را شکر.....
من چیزی نداشتم که بگویم ، فقط فکر می کردم که وظیفه من در قبال این شهید و مادرش چیه ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
ساعت 9 شد صدای الله اکبر بلند شد، با سرعت رفتیم به داخل خیابان اصلی شهر شور عجیبی به پا بود، متعجب شدم بعد از 33 سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز اون شور و ایمان را می شد در چشمان آن جماعت دید. پسری را دیدم که 23 یا 24 سال داشت چنان الله اکبر می گفت که مو به تن ادم راست می شد، بچه ی کوچکی را دیدم که با پدر خود آمده بود، چه چیزی این جماعت را بعد از گذشت این همه سال کشانده بود به آنجا؟؟؟؟؟ پیر ،جوان و کودک و نوجوان همه بودند تبریک می گفتند این عید بزرگ را و شاکر خدا بودند. البته نمی شه اون محیط رو وصف کرد خصوصا من که تازه دارم مینویسم.
احمدلله رب العالمین، خدا را شکر که ما در این جامعه و در این عصر متولد شدیم و درود به روح امام راحل و شهدای عزیزمان.
خدای خدای تا انقلاب مهدی از نهضت خمینی محافظت بفرما.