سوال های بیخود و جواب های بدرد نخور تر

چند روز پیش صحن مجلس میزبان حضور رییس جمهور بود برای پاسخ به چند سوال نمایندگان. علی مطهری نماینده سوال کننده گان از رییس جمهور دبود و سوالات را وی مطرح کرد. اما چه سوالاتی که عمدتا دغدغه عوده مردم نبود بیشتر به لجبازی به رییس جمهور میخورد سوالاتی که که اگر جوابی داشت پیشتر از رییس جمهور نیز شنیده میشد . این خواسته ها اگر از رییس جمهور اشتباه نیست اما  از اهمیت چندانی هم برای پرس و جو بر خوردار نبود. به قول معروف و عامیانه علی مطهری میخواست با طرح این سوالات از رییس جمهور سوتی بگیرد و وی را ضایع کند . رهبری چه مطالباتی دارد اینها دنبال چه هستند . واقعا کشوری که رو به پیشرفت است و نیاز به همدلی دارد اینها به چه کارهایی وقت کشی و اتلاف انرژی میکنند. اما بشنوید از جوابهای رییس جمهور .

فقط در یک نکته از ایشان درک کردم که احمدی نژاد چه قدر بد و ناشیانه میخواهد هندوانه زیر بغل مردم ایران بدهد . این نکته در آنجا روشن میشود که مطهری سوال میکند چرا شما در بر خورد با بد حجابی سهل انگاری و اغماز میکنید و رییس جمهور میگوید مردم ایران با فرهنگ تر از این حرف ها هستند . مردم خودشان میدانند که چه بکنند و چه نکنند ؟  اما اگر همه مردم دست به کار شوند چه هرج و مرجی بپا خواهد شد ؟  هر کاری باید با قانون و مجری مشخصی باشد . اقای احمدی نژاد

حیرانی یادهایی از بیست سالگی 2

چند روزی میشود که در گیر کار های متداول و معمول دم عید هستیم از بیگاری برای بانوی خانه  تا خرید های کمر شکن و ناخواسته ی عید. و ار همه مهمتر حفر چاه های جوش و یک تخت فولاد که خشمگینانه وجودم رو داغون کرده . سر جمع این کارها باعث شده بهانه ای پیدا کنم تا کمتر بروز بشوم.

ادامه داستان...

پس از اين كه خودم را به عقب و سمت راست سلول كشيدم نگهبان زن را به داخل سلول هول داد و براي زن كه ديگر رمقي نمانده بود كف انفرادي ولو شد البته چون انفرادي ابعادش اندازه زمين فوتبال نيست قبل از ولو شدن سرش بد جوري به ديوار بتوني خورد . گووووومپ!!!نگهبان پاي زن را كنار زد و در را بست . سلول دوباره مثل هميشه در تاريكي فرو رفت. و من ماندم و  سلول و اين زن و يك عالم هنجار و نا به هنجار. مدتي صبر كردم تا تصميم سنجيده اي بگيرم در برخورد با این تازه وارد اما از آنجا  كه ان زن حالش خوب نبود و ناله ميكرد من بايستي كاري ميكردم تا حال او بدتر نشود . از طرفي هم ميترسدم از عواقب نزدیک شده به او .  در آنجا كه دستم جز به خدا به هيچ چيز بند نبود  پس اتفاقی نباید میافتاد که بخواهد رابطه با خدا ضعیف شود. با كاري همان برگ برنده ام نيز از دستم ميرفت البته برگه برنده من نيز خدا بود . اگر اورا نداشتم زير بار آنهمه شكنجه چه كار ميتوانستم بكنم. با اين اوصاف سرم را بردم نزديك دهنش بينم چي ميگه  هيچ خبري نبود . من دو زانو روي كف سيماني انفرادی نشسته بودم. نشسته بودم اشک می ریختم در آن تاریکی با جورابم كه حكم دستمال كاغذي داشت برام ، با آب خوردن كه درون بطري بود  زخم صورتشو شستم كمي تكون ميخورد صورتش داغ بود گرمای صورت او در آن محیط مثل تنور خیلی فرق میکرد با گرمای محیط انفرادی . تب داشت . زخم سرش عميق نبود اما آثار كابل روي پشتش از روي لباس خط خون هايي برجسته نمايان بود كه با نور خيلي ضعيف انفرادي بزور ميشد ديد. آنچه از ظاهر كار بر ميآمد بد جوري اذيتش كرده بودند اما تا سر حال شدنش چند روزي وقت بايد ميگذشت اگر قرار بود حالش خوب شود و سر حال بیاید ولی از کجا معلوم زنده بماند . من هم منتظر بودم ببينم آمريكايي ها با وي چه كرده اند و از جان او چه ميخواهند . جاا براي هرد وي ما نبود كه بخوابيم من كنار انفراددي نشسته بودم تا با او تماس نداشته باشم و گوش ميدادم ببينم او چه ميخواهد تا انجام دهم خوب بود  از وقتی او امده به داخل انفرادی وقت خیلی به سرعت میگذشت و گذر زمان برای یک محبوس در سجن یعنی بهشت موعود هیچ گاه یادم نمیرود ساعت کاسیویی که به مچ دستم بود از روز که آمدم به انفرادی به به مچ پایم بستم آنهم بر عکس تا گذر زمان را نفهمم  ... .

راز دختران اسیر در قلعه......

با نگاهی اجمالی به انیمیشن های معروف هالیود چند چیز،جز لاینفک دختران معروف کارتون های هالیوودی است . دختر زیبا .
شاهزاده ای عاشق
و قلعه ای که دخترک در ان زندانی است


فیونا دختری زیباست که در قلعه ای زندانی است با اژدهایی که نگهبان اوست وشاهزاده ای که باید او را نجات دهد .

گیسو کمند دختری زیباست که (با جادویی صاحب موهایی بلند شده )در قلعه ای زندانی است به امید شاهزاده ای زیبا که او را نجات دهد

زیبای خفته دختری زیبایی است که در برج یکی از قلعه ها به کما رفته است ومنتظر شاهزاده ای که با بوسه اش او را از کما خارج کند
(راه حل پزشکی به کما رفته ها را هم زیبای خفته ارائه فرمودند )

سفید برفی در قلعه پدرش هیچ اختیاری ندارد وبه نوعی زندانی محسوب می شود

سیندرلا زمانی در قلعه پدرش وپس از یک خوش شانسی در قلعه شوهرش زندانی است


دیو ودلبر .با اسیر شدن دختر زیبا در قلعه ای داستان ادامه پیدا می کند و شاهزاده ای که از قید جادو رهایی می یابد

پری دریایی کوچولو از قلعه پدر به قلعه شاهزاده ای زیبا نقل مکان میکند
چند سوال اساسی

دختران وپسرانی که در خارج از قلعه ها زندگی می کنند ادم محسوب نمی شوند و همه سعی در ورود به این قلعه مرموز رادارند .

چرا داستانها فقط حول محور شاهزاده وپرنسس میچرخد .ایا دیگر دختر ان وپسران داستانی ندارند که نیاز به گفته شدن داشته باشد

دختران وپسران زیبارویانی در خور هستند ودر مقوله عشق سرامد زمان خود هستند .
(پس تا اینجا ورود پاپتی و نا زیبا ممنوع و بابات هم باید شاه باشد )

جایگاه ایمان وخدا پرستی کجاست

چرا همه دختران در مقوله عشق فعال ولی در مورد مادر خوب بودن وتربیت درست فرزندان غیر فعال هستند

راهنمایی مردان تاثیر گذار در جامعه همیشه بر عهده زنان و مادران بوده ولی این دختران فقط عشق بازان قهاری هستند

همگی دختران بی دست وپایی هستند که باید مردی از انها حمایت کند یا انها را نجات دهد دخترانی ابله که از علم وسیاست چیزی نمی فهمند
.

همه این ها سوالاتی بود که ذهنم را در گیر خود کرده بود با توجه به اهمیت تربیت
درست دختران
.

حالا با این تعاریف شما خود را بگذارید جای فرزندان خودتان ، اولین چیزی که از این فیلم می آموزید چیست ؟جدا از فساد و روابط ....

فرزندان شما با دیدن این فیلمها خود را جای پرنسس زندانی در قصر میبینند ،آن زندان چیست؟آن زندان همان خانه ای است که اسلام اجازه ورود نا محرمان به آن را نمیدهد،و حالا آن نگهبانها(اژدها یا سربازان جادویی) که هستند که از قصر محافظت میکنند؟خوب معلومه شما هستید،با مشاهده این فیلم ها توسط فرزندانتان فقط آنان را به ابتذال میکشند،هیچ توجه کرده اید که چگونه ادا اطوار همین فیلم ها را بازی میکنند....

مشاهده کردید چگونه ذهن کودک شما را شستشو می دهند

هیچ شخصیت تاثیر گذار در تربیت دختران وهم سو با فرهنگ خودمان را در رسانه ملی ایران پیدا نکردم (یک واقعیت تلخ )

وقتی بچه ای کوچک بودم داستان ماه پیشونی را بسیار دوست داشتم دختری مهربان که مبلغ خوبی وراستگویی ودرستکرداری بود اما همان ماه پیشونی هم در رسانه ما غایب است.

یا حق

زنان در فیلم های استراتژیک چه میکنند؟

امروزه مشاهده میشود که در بسیاری از فیلم ها زنها نقش های کلیدی دارند و معمولا در نقش معشوقه شخصیت اول داستان هستند و اگر دقت کنید این نقشها باعث پر بیننده شدن این فیلم ها میشود و به قول جوون های امروزی فضای فیلم رو رومانتیک میکنند ولی واقعا آیا برای این زنها را در داخل نمایش کنار نقش اول قرار میدهند

فیلم ماتریکس:ترینیتی و نئو


فیلم میراث ترون: کورا و سم


فیلم ارباب حلقه ها: آرون و آراگورن

زن در فلسفه هنر یونان:زن در فلسفه هنر یونان نماد سرزمین و فرهنگ یک ملت است،

مثال: درفیلم هالیودی یک مرد مریکایی  ویک زن روسی  نقش ایفا میکنند رفته رفته در فیلمنامه مشاهده میشود که مرد عاشق این زن میشود،یعنی آمریکا به سرزمین روسیه نظر دارد واگر زفاف در بین آنان شکل گیرد یعنی خاک روسیه توسط آمریکا فتح می شود.

درفیلم ترون کورا نماینده الگوریتم های متناظر است(اجنه) می بینیم که سم در آخر داستان عاشق آن میشود در فیلم ارباب حلقه ها هم همینطور،توجه کردید که منظور از زن در فیلم استراتژیک یعنی چه!!؟

حلا دیده می شود که بعضی افراد از بازی گلشیفته فراهانی در کنار لئوناردو دی کپریو در فیلم  body of lie لذت میبرند و میگن بلاخره شکوفا شد هنرمند ایرانی غافل از اینکه آمریکا چه پیامی برای ما ایرانی ها در این فیلم دارد،یا پز می دهند که عکس های لیلا حاتمی روی مجله مد و زیبایی فرانسه چاپ میشود......!

واقعا  متاسفم

یادهایی از بیست سالگی (1)

 

با اين كه اول صبح بود. خيلي خسته  و نا اميد به ديوار سلول تكيه كرده بودم  نميدانستم چندمين روز است كه رنگ آفتاب روز و مهتاب شب را ديگر نديده ام  دلم پر از غصه بود و پر از بلا تکلیفی و زندانی را اگر تنهایی و شکنجه نکشد بلا تکلیفی خواهد که کشتش.
 خاك يك كشور غريب بد جوري دل آدم را براي بوي خاك وطن بر مي انگيخت. حتي ديگر چهره خودم را فراموش كرده بودم كه چه شكلي ميتواند باشد ؟! ديشب صداي زني در اتاق باز جويي شده بود سو‍ژه تعجب ،نخوابيدن و شكنجه من! شايد دليل مضاعف شدن خستگي من از اين بود كه صداي ناله هاي آن زن روح مرا نیز خراش میداد و تا صبح بر انبوه اندوه من می افزود . هر چقدر با خودم سبك و سنگين ميكردم در زنداني كه همه سلولهايش مرد هستند وحتی در آن چند ماه حتی یک زن نیامده بود وجود یک زن در اتاق باز جويي چه مفهومی میتواند داشته باشد. چند ساعتي از صبح گذشت و صداي ناله هاي زن خفيف تر شده بود و مدتی بود که دیگر سکوت را آن سوهان روح اعصاب همیشگی میشکست. . صداي پاي مسئول زندانيان درون راهرو مثل هميشه ميپيچيد و احساس كردم به طرف ته سالن  مي آيد  اما ناگهان برگشت و صداي كفشها چند تا شد و خيلي بي نظم و دوباره به طرف ته سالن قدم  ميزدند تا رسيدند به در سلول من . در سلول را باز كرد  من طبق معمول خودم را در آن فضاي تنگ به عقب كشيدم و او هم نیز طبق معمول  با ماسكي كه به  صورت داشت به درون سلول من آمد و با زبان عربی فارسي به من فهماند كه آن خانوم قرار است درون سلول من باشد و با من بماند.خود را كه عقب كشيد پاي برهنه زني  با شلوار طوسي  در اول ورودي سلول ظاهر شد بالاتر را که نگاه کردم چهره اش را دیدم البته در سایه تیره حاکم بر چهره اش چیز زیادی را نمیتوان تماشا کرد .روسريش نيم بند بود و خون از گونه هايش سرازير شده بود كه در همان حالت احتمالا خشک شده بود که از روی گونه اش نمیچکید . و من از ترس اين كه نكند اين نفوذي باشد باز براي شايد هزارمين بار مشغول  چه بگويم و چه کارکنم و چه نگويم  چه نكنم تمام اطلاعاتم را طبقه بندي ميكردم و از نو پردازش ميكردم كه مبادا به دست  این وحشی ها  گزكي داده باشم.
نگهبان زن را به داخل سلول هول داد و براي زن كه ديگر رمقي نمانده بود كف انفرادي ولو شد البته چون انفرادي ابعادش اندازه زمين فوتبال نيست قبل از ولو شدن سرش بد جوري به ديوار بتوني خورد . گووووومپ!!!نگهبان پاي زن را كنار زد و در را بست با هول دادن زن به داخل سلول و بسته شدن در، من، که نه چون یک نفر دیگر هم اضافه شده در تاریکی مطلق فرو رفتیم و یک دنیا باید و نباید بود که ذهن مرا داشت میخورد و زن ناله ای خفیف کرد انگار... و اين سر آغاز آشنايي من با ساقي حسين  بود .   

اصغر فرهادی ها و رابطه ی ریزش ورویش

نمیدونم آیا فیلم جدایی نادر از سیمین رو تا به حال دیدین یا نه،ولی اگه دیده باشید حتما متوجه پیام استراتژیک فیلم شده اید(کوتاه آمدن در برابر آمریکا) حالا چرا این پیام توسط یک فیلم ایرانی،بازیگر های ایرانی و کارگردان ایرانی به غرب داده میشه آیا اینا واقعا ایرانی نیستند؟ ولی من می گویم متوجه دام نیستند خیلی از امثال اینها مثل گلاب به روتون شادمهر عقیلی گلشیفته یا همین آقا(فرهادی) قدر اسلام و ایران رو نمیدونند و فکر میکنند دشمن به آنها بها میدهد البته نه اینکه اینطور نباشد به آنها بها میدهند تا ما را با نیش خودی از پا در بیاورند ولی درعوض این ریزشی ها استون ها آنییل ها هم هستند که همه چیز را دیده اند اما اسلام را انتخاب میکنند

کلام آخر از امام خامنه ای:

بحث ریزش و رویش مثل مرز جغرافیایی می ماند و میل مرزی دارد وقتی این میل های مرزی را برداریم افراد مرز خودی را از مرز دشمن تشخیص نمی دهند بنابراین میبینیم که بعضی مواقع دشمن در صف ما قرار می گیرد(استون و امثالهم) و خودی در صف دشمن قرار میگیرد(مخملباف و فرهادی و امثالهم)

یا حق

دعوت به همکاری

از کسانی که در دو محور سالگرد شهدا و مراسم عزاداری بانوی دو عالم حضرت فاطمه الزهرا (س) مایل به همفکری و کمک هستند صمیمانه از آنان دعوت به همکاری میشود. لذا خواهشمند است از هم اکنون نظرات و پیشنهادات خودرا در قسمت نظرات وبلاگ منعکس فرمایید.

با تشکر گروه زیارت عاشورا

فرهادی کریسمس دارد ولی نوروز ندارد

شنیدم که قرار است فیلم جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی در ایام نوروز از تلویزیون پخش شود. این کار با چند اشکال عمده مواجه است . اینکه  فیلمی که اسکار سیاسی آورده یعنی نشان داده استکبار آنرا پذیرفته و تحسین کرده است. حتی در کشور اسراییل این فیلم را اکران شده . ما معیاری داریم از امام خمینی که میگفت هر گاه دشمن از شما تعریف کرد بدانید یک جای کار شما می لنگد . (قریب به مضمون) البته در مورد این فیلم چه عرض کنم نیازی به تعریف دشمن نیست تا این فیلم نا امید کننده را بشناسیم و مهمتر از آن کارگردان آنرا که صلح طلب بودن آن گوش فلک را کر کرده! فیلم همه جا هایش لنگ میزند و صدا میدهد  و بقول معرف فیلم دست در آورده و میگوید که من چه دستپختی هستم...

در همه جای فیلم به طرز هنرمندانه ای به اسلام توهین شده است و وقتی قرار است این فیلم از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران پخش شود طبیعتا بیننده آن طیف وسیعی از مسلمانانی خواهند بود که در انتخابات اخیر بار دیگر حمایت قاطع خود را از اسلام ناب به نمایش گذاشتند . و زمانی که این فیلم را ببینند خواهند فهمید  اسلامی که اینقدر به آن دلبسته اند قرار است به چنین فلاکتی بیاندازتشان( که فیلم در مورد زوج مذهبی دچار شده اند ) . مگر دیوانه اند پیرو چنین اسلامی باشند ؟!خب معلوم است به تمدن غرب که همه اش گل و بلبل است از دست این اسلام پناهنده خواهند شد . البته این  توهم آنهاست و مردم ایران هیچگاه این کار را نمیکنند. آن زمانی که فقط جهاد میکردند و اثری از نتیجه کارشان نبود و استکبار به حساب خودش انقلاب را در مرزهای ایران با لطایف الحیل  حصر کرده بود امت ایران اسلامی چنین کاری نکردند . اکنون که انقلاب این مردم صادر شده و نتیجه اش شده  بیداری اسلامی حتی بیداری در زیر چانه آمریکا و به چالش کشیدن غرب و امپریالیسم در اینجا دست از اسلام بردارند؟ زهی خیال باطل!

ما میگوییم صدا و سیمای ما باید صدا و سیمای اسلام باشد نه صدا و سیمای استکبار . ضرغامی عزیز دست مریزاد داری   لطفا ببین داری با احساسات کی بازی میکنی در ایام عید قرار است مردم طبیعتا خوش باشند نه با دیدن این فیلم به اغمای اندوه فرو بروند. اگر برای حضور در این انتخابات قرار نیست جایزه ای به مردم بدهی لطفا با نمایش این فیلم معلوم الحال تنبیه شان هم نکن .

فرهادی را هم بگذار هم خودش و هم فیلمش را برای همانایی که اورا پخته اند ارزانی خودشان .به حساب خودشان تفکر ما و خود ما را با جایزه دادن به چنین افرادی تحقیر کرده اند .شاید طبقه روشنفکر فریب چنین اعمالی را بخورند که خورده اند اما غالب مردم ایران همان گونه که هر ساله نشان میدهند جور دیگری می اندیشند و گوششان به این خزعبلات بدهکار نیست. به عوضش استونها را دریاب.

 

حالگییییییییییییییییییییییری

پاک است خدا

سلام به همه باحالای ایران (البته تموم ایرانیا باحالن اون هم ازنوع حال گیرش)آخه این جمعه حال گیری شدیدی توی تموم  ایران جاری وساری بود واین خصلت زیبای خدادای که خدا توفیقش رو فقط به ایرانیان باحال داده توی تموم شعبه های رای گیری به انواع واقسام وهمه جورش میتونستی ببینی یکی عقد وعروسیش روکرده رای گیری یکی تولد بچه اش رو کرده رای گیری ویکی هم مرگش روکرده رای گیری منظور همشون هم فقط سوزش...............آمریکائیها،اینایی رو که گفتم حتما همه دیدین یا شنیدین ، بگردم دور این مردمی که دربزنگاههای  تحولات عظیم تاریخی کم نیاوردن وتاریخ رو دارن به مسلخ میکشن ،کم نیاوردن وهمیشه پای کاربودن .اینکه به کی رای دادن وچه کسی رای آورده  مهم نیست(البته نه که مهم نباشه مهم هست نه به اهمیت حضور) قشنگ اینه که ازوقتی انقلاب کردن فقط دارن حال میگیرن اون هم حال کیارو آمریکائیهای رو که تادیروز داشتن توی این دیار زیبای مهد قشنگی طبیعت ومهد پرورش طبعهای قشنگ ماهی 30هزارتومن (به پول زمون اون کوه غیرت محمدرضا شاه روحش شاد .....گشاد)فقط حق خدمت توی یه کشور وحشی رومیگرفتن ،این غیرازحقوق ماهیانه ای بود که هرماه شایدم هرروز کوفت میکردن (الهی غنیمشون بشه،خوردشون نشه،خرج دوادکترشون بشه).

همه بچه  باحالا دمتون گرم تئوی حال گیری حالی دادین اساسی به همه اونایی که تازه یادشون افتاده باید حال بعضیهارو بگیرن(بچه مسلمونای باغیرت تموم دنیا وهمه اونایی که به فول آقا آزادمرد میخوان زندگی کنن )الهی به اندیشه هامون توانایی وقدرتی عطا کن که بتونیم حال گیری کنیم اساسی ، وبساط این نامردا(جبهه کفروالحاد) رو یه روز توی موزه های عبرت تاریخ ببینیم به امیدیه روزکه تموم حال گیرهای عالم واونهایی که میخوان آزادمردباشن یه جا وباهم درصلح وصفا باهم گل بگن وگل بشنون                                                                                      انتظار

چه رازي در كار است؟

چند روز پيش بود كه كه احساس ميكردم ايندوره از انتخابات شور و حالي ندارد و شايد مردم زياد شركت نكنند اصلا نميشد تصور كرد كه مردمي كه اين همه گراني و تورم وبرخي بي مسووليت بازي مسئولان كمرشان را خم كرده توي انتخابات شركت كنند. همين چند روز پيش بود كه براي كاري به گرمه رفته بودم در راه برگشت با كسي برگشتم كه من و با حرفايش كلي افسرده كرد.  انقدر از گراني و فشار مالي گفت اينقدر از نظام و رهبري بد گفت كه من با حرفاش فكر كردم امسال كسي رو نميتوان پاي صندوق راي ديد. اما تو اين چند ساله من فهميدم كه اين حرفها تمام قضيه نيست قدرت در جاي ديگري رقم ميخورد در پاي صندوق راي .البته شايد ۳۰ درصد حرفاش در مورد گراني راست باشد اما با شركت نكردن چيزي حل نميشه بايد با ايستادگي و پيگيري اين قضايا حل بشود و هم پيامي به دولت داد با ايستادگي كه بيشتر به فكر مردم باشد نه اين كه سياست بازي بكند. ولي ديروز جمعه دوازده اسفند ورق بدجوري برگشت حضور پر شور بود نشان به آن نشاني كه من در يك شهر كم جمعيت يك ساعت توي صف ايستاده بودم تا بتوانم راي بدهم . مردم هميشه جلو تر از ما كساني هستند كه ادعا داريم . هر چه مهدي تلاش ميكرد از اين حضور عكسي بگيرد يك بسيجي حافظ امنيت سر صندوق مانع ميشد و ميگفت مسووليت دارد (و مهدي ميگفت قربان اين انقلاب بروم كه به يك چوپان چنين شاني داده كه ما را امر و نهي ميكند و بر سرمان حكومت ميكند )و ما خيلي دلمان ميخواست از اين راي گيري يك يادگاري داشته باشيم ولي نشد. اما بهترين يادگاري ما همان راي ماست با تمام اثراتش.به هر حال شايد هيچ وقت نتوانيم بفهميم كه مردمي را كه تحريم غرب وفشارهاي مالي كمرش را خرد كرده چگونه اينقدر با صلابت پاي كار انقلاب و آرمانهاي امام و اسلام ايستاده است...

قضاوت با شما

جای شما خالی، چند وقتی پیش بود،  گوشه ای از اتوبوس برای خودم نشسته بودم و در حال و هوای خود سیر می کردم که یه سخنی به گوشم خورد که انگار  آب خنکی رو سرم ریخته باشند جا خوردم و به قول معروف گوشم رو جیر کردم (خیلی حواسم را جمع کردم) ببینم بحث به کجا می رسه.

گوشتون چیز میزه بد نشنوه بحث در مورد تربیت فرزند در خانواده بود، نوعی از تربیت رو شنیدم که برای شما بگم خالی از لطف نیست. از یه  قصه شروع شد که دختر خانومی در خانواده ای مقید به مبانی اسلام زندگی میکرده و خیلی به مسائل اخلاقی و اسلامی اهمیت می داده ولی وقتی بزرگ میشه و پاش به دانشگاه و همچین محیط هایی باز می شه  یه مشکلی براش پیش  میاد و این مشکل رو برای مادرش بازگو میکنه  و میگه دوستام یا همکلاسی هام  آزاد هستند و هر لباسی رو می پوشن، منم دوست دارم لباس قشنگ بپوشم و به خودم برسم  و از این حرفا. نوع تربیت مادر برای دخترش جالب بود که گفته بود داخل خونه آرایش کن و مو، صورت و لباست رو هر جور دوست داری در بیار و راحت باش، و در داخل جامعه براساس مبانی دینی خودت عمل کن(درستی و صحت این پای گویندش ).  اون بنده ی خدایی که این داستان رو تعریف می کرد با استناد به این داستان نوع تربیت فرزند خود رو پایه ریزی کرده بود و می گفت: من سعی میکنم برا بچم داخل خونه چیز هایی رو فراهم کنم که وقتی داخل جامعه بیاد چشم و دل سیر باشه (دقیقا نگفت چه کار هایی فقط مثالی زد) مثالی هم زد که در نوع خودش تفکر بر انگیز  بود، میگفت الان بچه هام هر موزیکی رو که می خوان گوش میکنند. و بعد از مدتی برای آنها طبیعی میشه و کم کم از این آهنگ ها زده می شن و از این حرفا. حالا امکان داره فیلم های "چیز" هم نگاه کنند خدا می دونه.

من اینجوری فکر میکنم وقتی ما یه عمل بد، گناه رو انجام می دیم این عمل با گوشت و پوست ما آمیخته میشه و ما عادت می کنیم به انجام اون عمل و اگه بخوایم این عادت رو ترک بکنیم خیلی باید تلاش کنیم. البته من در زمینه ی تربیت در خانواده سر رشته ای ندارم ولی... ، نباید بیشتر بیندیشیم؟؟ این نوع تربیت ممکنه به کجا ختم بشه؟؟ ما مسولیم در قبال فرزندان خود، اگه ما تربیت مناسبی داخل خونه با اونا نداشته باشیم وقتی بزرگ بشن و وارد جامعه بشن  چی مشکلات اخلاقی و رفتاری برای اونا ممکنه پیش بیاد؟؟ ما در نزد خداوند متعال باید جوابگو باشیم. همانطور که سعی میکنیم نون حلال داخل خانواده بیاریم باید در مورد تربیت فرزندان خود کوشا باشیم ما می تونیم بچه ای تربیت کنیم که الگو باشه در هر زمینه ای ، ایمان، معرفت، درس و...  ما می تونیم با مطالعه کتب تربیتی یا گوش دادن به سخنرانی ها یا برنامه های تربیتی این مشکل رو برطرف کنیم .

پز های روشنفکرانه

قبل از هر چیزی بگم با خواندن این مطلب ممکنه بعضی از دوستان از من دلگیر و رنجیده خاطر شوند که توصیه میکنم سعه صدر داشته باشند و اگر نمیتوانند از خیر خواندن این مطلب بگذرند .چند روزی میشود که تبلیغات مجلس نهم شروع شده و بحث انتخاباتی داغ شده. و چیزی که خیلی جلب توجه میکند این است که خیلی ها حتی نیروهای ارزشی هم کلا پای کار انقلاب استخوان ترکانده اند میگویند میخواهیم رای سفید به صندوق بیاندازیم. وقتی دلیلش را میپرسی چهار نوع جواب میشنوی

۱. کسی رو نمیشناسیم

۲. چه فرقی میکنه هر کسی بره مجلس فقط به فکره جیب خودشه

۳. ما فقط ولایت فقیه رو قبول داریم  از رهبری که گذشت هیچ کس مورد قبول ما نیست

۴. کسی که ما میخواستیم بهش رای بدیم تو فیلتر شورای نگهبان قیچی شده.

 دسته اول که مشخصه برای شناخت هر چیزی باید تلاش کرد و تحقیق . خب معلومه وقتی همش سرت به فکر کارای شخصیت باشه و نخواهی بدانی در جامعه چه خبر است تا چند صد سال آینده هم نمیتوانی کسی را بشناسی.

 دسته دوم  بیشتر افرادی هستند که نیمه خالی لیوان را میبینند و یا بهتر بگم شبیه شخصیتی که توی کارتون گالیور بود همش میگفت (من میدونم. من میدونم) که فلان کار نمیشه. بعضی ها هم از عمل کرد برخی افراد که یه قولی دادند و بعد کار دیگری کردند به این نتیجه رسیدند . ولی به هر حال اگر بشود کاری کرد با نا امیدی و کنار کشیدن نمیشه کاری از پیش برد.

دسته سوم این یک حرف مفتی بیشتر نیست. قبول داشتن ولایت فقیه که به حرف نمیشه که. همون ولی فقیهی که  ما قبول داریم  همش معیار تعیین میکنند و طراز شخصیتی و مذهبی افراد را به ما میگویندکه چگونه فردی باشد که به مجلس میرود . این همه توصیه برای فرستادن فردی امین  و مومن و کار بلد به مجلس فکر نکنم با مشخصات رای سفبد جور در بیاد. در ثانی رهبر و ولایت فقه بازو میخواد  برای کار و اعمال حدود شرعی وقتی با کنار کشیدن خود از صحنه با این دلایل واهی بازوان رهبری را قیچی کردیم رهبری ضعیف و خانه نشین میشود . مثل امیر المومنین. مردم امام علی (ع) را قبول داشتند اما کاری نکردند که ایشان برای ایجاد حکومت عدل و الهی کاری از پیش ببرد. بازوان رهبری یکی اش شورای نگهبان یکش مجلس و هر نیرویی که بتواند به کشور خدمت کند.

در جواب دسته چهارم هم باید گفت ما هیچ وقت وابسته به شخص نبوده و نیستیم ما به معیار و الگو توجه داریم. و زمانی که میگویند که هر چه اصلاح طلب بود رد صلاحیت شدند همه کاندیدا یا نظامی اند یا روحانی یا اصولگرا  یعنی همه شان هم فکر  هم هستند و انتخابات فرمالیته و بی اثر است. خب من نمیدانم در کدام کشور این دست افراد سراغ دارند که افراد فله ای بیایند کاندید بشوند و هیچ گونه نظارتی روی افراد نباشد . همون غربش کانالهای صعبی وجود دراد برای ورود به رقابت سیاسی که تا فرد چنین  نمراتی را کسب نکند به وی اجازه ورود به سیاست را نمیدهند. البته ما بر اساس عقل و شر حکومت میکنیم نه مدل غربی و شرع حکم میکند افرادی بیایند روی کار که بتوانند جامعه را به سمت جامعه الهی سوق دهند .که با کارنامه ای که از اصلاح طلبان سراغ داریم  چنین جنمی را در وی نمیشود یافت.

کلام اخر اینکه با کمی انصاف و وجدان و بدون هیچ کلیشه و شعاری چند دقیقه به این که چگونه با میراث شهدایی که از صدر اسلام تا همین الان با خون دل خوردن ها و رنجهای فراوانی که  به دست ما رسانده اند با چنین بی میلی و سردی و تنبلی بر خورد کنیم. خدا رحمت کند نواب صفوی را میگفت من آرزو دارم  که حکومت اسلامی وجود داشته باشد و من کوچه های چنین مملکتی را جارو بکشم و نظافت کنم. یعنی در این جامعه باشم ولو  به عنوان کمترین عضو چنین جامعه ای. خونهایی بر زمین ریخته شد تا به این هدف برسند اما آرزویشان را ندیدند .  

برای درق دلتنگم.

امروز برای  ثبت نام کنکور آمده بودم به شهر. وقتی میگم شهر حواستان پی شهر درق نرود که اهالی آن سامان  شهر رامثل کلمه ای مقدس ،آنچنان به لغت درق میچسبانند که هیچ طوری نمیشود جدایش کرد. و شاید شهر برایشان مقدس باشد و ...

بگذریم . برف سنگینی چند روز پیش در بجنورد باریده بود. اما امروز آسمانش آفتابی بود و سرمایش خرس کش. رفتم خانه همشیره گرامی ثبت نام انجام دادم با موفقیت نه تنها خودم بلکه اخوی نیز با طرفه العینی نیز ثبت نام شد.سرعت اینترنت حال آدم را جا میاورد. اما چه بگویم از خیابانهایش. دم غروب که هوا رو به تاریکی میرفت در خیابان قدم میزدم احساس میکردم. که هیچگونه نمیتوانم حال مردم اینجا را بفهمم. درق هم شهر است اما راحتی اش صد چندان است. در شهر انسانها همیشه در حال لولیدن به داخل حریم یکدیگرند زندگی کردن در اینجا سخت است چون همیشه باید مواظب باشی از حریم خودت تجاوز نکنی.در جایی که برای متر به مترش قانون هست حال کسی گرفته نشود همین دقت و رعایت برای تو زندانی میسازد نادخ . اما چاره چیست هر جا قانونی هست ، برای عدم تداخل پس احترام به آن واجب است.

بیچاره زمین اینجا رویش را با آسفالت قطوری پوشانده اند و بر روی هر جایش که بشود نفسی کشد بنایی علم کرده اند. من نمیدانم زمینی که نتواند آب برف و باران خودش را بنوشد پس اینهمه بارندگی سهم کیست؟؟؟! زمین اینجا در حال خفه شدن است . خوب است درق اگر از هر ده تا خیابان و کوچه ای که دارد یکی اش آسفالت است آن آسفالت هم آنقدر نازک  و جای ترکیدگیه لوله دارد که زمینش حال حالاها میتواند نفسی چاق کند و آبی بنوشد.

از شهر بودن فقط پلشتیهایش را جمع نکنیم...