مسئول وقتی از کسانی باشه که داعیه امام و رهبری داره وقتی خطایی میکنه خطا و گناهش چند برابر میشه .  چون مممکنه علاوه بر رفتار خودش ما رو نسبت به اعتقادات اون هم بد بین کنه . 

غمی نیست

ما مرد روزهای سخیتم ... که تازشم الان اصن سخت نیست.

 

پاسخی به دوست عزیزمان که در پست قبلی نظر گذاشته بود

در ابتدا باید گفت فرهنگ و روش زندگی از دین هیچوقت جدا نبوده و نیست

درقی:

ای بابا شما هم شورش رو در اوردین . این فرهنگ شما مولد هیچ تکنولوژی نبوده و نیست ! چرا؟ زیرا انگیزه ای برای تولید نمیده . همش برای بعد اصطلاحا اخرت باید کار کرد .یه خرده سکوت کنید اجازه بدین اهل این دنیا کارشونو بکنن . شما هم برین تو مسجد و حسینیه با معنویاتتون حال کنید . چند تا شهید شهرتون داده و حالا با نام اونا منابع کشورو صاحب شدین و خام میدین خارجیا براتون گندم و روغن و ... میسازن و نوش میکنین و زندگی به همین منوال مفتی میگذره ! فرهنگ و دین شما جز پرورش مصرف کننده تکنولوژی و انرژی بارش نیست و شایدم این دین شما ساخته غرب و صاحبان قدرت علمی و فناوری در این عصر باشه تا ...

حال به پاسخ دوست عزیزمان درقی میپردازم و از ایشان انتظار دارم به حرف های بنده به دید یک جواب نگاه نکند بلکه به چشم یک عقیده نگاه کند که واقعا وجود دارد و من قصد هیچ گونه بی احترامی به نظر هیچ کس را ندارم

دوست دارم نظرت را اعلام کنی تا با هم حول این محور بیشتر بحث کنیم و انشا الله به نتیجه برسیم

جواب:

اتفاقا فرهنگ ما مولد و نابودگر مناسبی است برای ساختار های موجود ،چرا، چون این دینی که ما داریم ضد (فرهنگ هایی است که ساختار میسازه تا انسان رو محصور کنه) ما الان در نقطه ایستاده ایم که تمام ایسم ها دارند انسان را به قیمت شعار های پوسیده ای مثل راحت طلبی از بین میبرن .

وهمه اینها شکسته شدنی است ((امام خمینی وقتی به گورباچف نامه نوشت همه ی عقلای دنیا دهانشان دو متر باز مانده بود ، که امام در جواب آنها گفت آخرش شوروی از هم می پاشد ، و حالا کیه که ندونه :شوروی یک غایت بود نه صرفا  یه کشور)) امام  به پوچ بودن فرهنگشون اشاره کرد...

بگذریم...

تنها چیزی که الان انسان رو انسان نگه میداره همین چیزی که میگی ایده ای برای تولید نمیده ...آره منم همین رو میگم اگه از این جهت نگاه کنی اصلا ایده تولید تکنو لوژی نمیدهد آنهم به این سبکی که مردم جهان مزرعه باشند برای یه عده خاص که هم عمل کاشت داشت و برداشت روی اونا انجام میشه و اگر ضرری داشته باشد آنها بدهند و اگه سود داشته باشد که صرفا پول است برود تو جیب یه عده که شما بهشان میگوید اهل کار دنیا هستن این خنده دار ترین حرف است! اگر میگویی ما داریم آخرت رو آباد میکنیم و اونا دارن دنیا رو آباد میکنن ،باز هم به این حرف   میرسی که دارند روی آخرت کار میکنند و چون با آباد کردن دنیا دارند آخرت رو نابود میکنن با این کار پس هر دوی این دو گروه دارن روی آخرت کار میکنن نه دنیا- چون دارد یکی خرابش میکند یکی آبادش.

غرب در اوج علوم انسانی اش نهایت اش یه تراشه است و محصول علوم انسانی غرب چیزی به جز این نمیتواند باشد مضحک است اگر بگوییم که این تراشه حاصل تحقیقات یه عده دانشمند خیر خواه است مثل ادیسون که امروزه از آن به نیکی یاد میشود و کسی نمیپرسد برق برای چه اختراع شد .....
وحال شما به ما میگویی که فرهنگ ما جز مصرف کننده ای برای این سیستم نیست و از انرژی چیزی سرش نمیشود: و در اینجا درد نسیان است که یقه بشر را میگیرد و میگوید این اصول طراحی تراشه که اینقدر منظم 200 بیلیون ic را روی یک برد به اندازه ناخن انگشت کوچک دست میچیند از کجا در آمده؟

و در پاسخ این میگویند: که خدا خیر دهد خوارزمی را که  این الگوریتم را اختراع کرده ..و شما که نمیخواهی بگویی خوارزمی شاگرد چه کسانی بوده چون نمیخواهی واقعیت را ببینی که این ((ما بودیم(خدا) که انسان را ساختیم از نطفه ای ناچیز و نجس)) (سوره علق آیه 2) و قطعا آفریننده هر چیز میداند چه خلق کرده و او باید چه کاری را انجام دهد پس در ادامه میگوید همین انسان که از نطفه نجس خلق شده تکبر میورزد ،

و حالا تکبر چیه ؟

تکبر همینیه که تو سیستمی بر مبنای مصرف و تولید انرژی میسازی که در آن هزاران مخلوق خدا غیر انسان به فنا میرود ودر جواب میگویی من یک انسانم و این منابع و حیوانات برای مصرف من خلق شده اند تا در راستای هدفم از آنها استفاده کنم
وهیچوقت متوجه نمیشوی که چه هدفی داری چون هدف بزرگتر که توسعه است تو را مانند میلیون ها  برده دیگر میبلعد و از زندگی ات همین را متوجه میشوی که عمری به تو گفته اند برو درس بخوان مهندس شو یا هر چیز دیگر... که در آینده بتوانی بیشتر مصرف کنی بتوانی راحت تر زن بگیری خلاصه دم و دستگاهی به هم بزنی و اگر خیلی خیر خواه بودی دست کس دیگر را هم بگیری در این آشفته بازاری که هر کس به مدرک تحصیلی ،مدل ماشین و ... مینازد و به خود اهمیت میدهد
و بعد وقتی در مستی این اتفاقات بشر از خوشحالی به خود تکبر میورزد که چه چیزی ساخته ام و با آن شروع به تعدی با خدا میکند که من هم بلدم نعوذ بالله (تو نمیخواهد بگویی چه طور زندگی کنم)
در آخر این مقال میگویم : دین ما فرهنگ ، سیاست و همه آنچیزی است که ما بدان نیاز داریم تا هدف خدا را دنبال کنیم که در آن رستگاری خود و خشنودی خدا است
ولی حالا در جواب این که دین چه میسازد باید بگویم
 انسان قبلا تولید شده دین هم میگه چطور این چیزی که تولید شده و الان در دست دارین در اون جهتی که ساخته شده آن را ارتقا بدهید
در حقیقت یک مانیفست کامل از باید و نباید ها که الان مجال گفتنشان نیست ارایه میدهد،بعد از این که انسان در جهت درست قرار گرفت دیگر چیز های مزخرفی مثل شبکه های اجتماعی  بمب اتم ، قانون ازدواج با هم جنس(که ساخته همین آدمهایی است که به قول شما اهل کار دنیان) ، و هزاران چیز دیگر .....خلق نمیکند که به قول آقا حم زه یه کتاب به قطر کره زمین میتوان از تناقضاتش نوشت
امیدوارم متوجه منظورم شده باشین
این که فرهنگ چه چیز را میسازد (انسان)
و انسان ساخته شده توسط فرهنگ چه چیزی را باید بسازد..
....در ضمن ما در هییت و حسینه مشغول کار خود بودیم ولی به ما حمله شده در زمان حمله زیر باران موشک شما وایمیستی و از آماج موشکی که به خانواده و جامع ات میخوره لذت میبری !!!!
یا این که....

جوابی بر یک پاسخ ; چرا نمیشود به تکنولوژی ( موبایل و دیگر مصادیق) غربی اعتماد کرد؟

1. آیا اساسا انرژی با تکنولوژی فرق دارد؟ اگر دارد فرقشان در چیست؟ آیا اصلا میشود برای این دو مصرف خیری در نظر داشت که استفاده از آن مستلزم شری نباشد؟ مصداق تکنولوژی موبایل یا رایانه و مصداق انرژی هم نفت و انرژی هسته ای یا نور آفتاب


دوستان منتظر جواب هستم...

------------------------------------------------------------------------

جوابی  در ادامه مطلب موجود میباشد . تکمیل شده به روز 24/9/92

ادامه نوشته

یک قطره از خون شهید عالمی را بس است

در عالم راهی جز راه شهید نیست و شهید است که به سوی نور میرود . ما را با خودش میبرد و در گردش حوادث دست جدا شده از حبلهای نجات الهی  را میگیرد و به الله وصل میکند .

وه که چه قدرتی خدا در خون شهید قرار داده...

کاری که بدست دیگریست

مرا مزارش به دیارش میکشاند بی آنکه توان کوچکترین توان مقابله و مقاومتی داشته باشم  و شهید است که مرکز مغناطیس هستی است و هر قطبی بر حول محور شهید است که معنی پیدا میکند و  ذره را این مغناطیس به هر سو که بخواهد میکشاند و نظم میدهد .

اگر چه به زیارت رفته بودم ولی با خود اندیشیدم کاری کنم که احوط باشد جمعش با زیارت  و بی درنگ به آقای امیر خانی زنگ زدم و گفتم : میخواهم فردا با شما ملاقاتی داشته باشم اگر وقت دارید ایشان یک ساعتی را تعیین کردند و گفتند در خدمتتان هستم  همین که قطع کردم یادم رفت که آدرس دقیق مکان را بپرسم . شب به خانم... پیامک زدم و قضیه را گفتم گفتم اگر میشود آدرس دقیق را برایم پیامک کنید چون یادم رفته از خودشان بگیرم ایشان هم بلافاصله خواسته مرا اجابت نمودند و طبق معمول شرمنده حس مسئولیتشان شدم. بعد با خیال تخت  رفتم زیارت شاگرد مکتب روح الله مزار سید مرتضی ...

شب علی رغم میلم رفتم خوابگاه دانشگاه شریف که برادر همسرم آنجا درس میخواند . و اینکه میگویم علی رغم میلم به دو تا دلیل بود چون هم ایشان امتحانات میان ترم داشتند هم من باید سر حال فردا میرفتم سر قرار ولی وقتی من میرفتم صد در صد بحث سیاسی فرهنگی در میگرفت و تا نزدیکای صبح بیدار میماندیم و هم او ضرر میکرد هم من ولی چاره ای نبود باید میرفتم  و دقیقا همانجور شد . و فقط یک ساعت خوابیدم و صبح ساعت هفت و نیم صبح رفتم سر قرار .

زمانش ساعت نه و نیم بود ولی با این که هم زود رفتم و هم یک مسیر را دربست کردم ولی باز هم یک ربع دیر رسیدم و این معنی اش این بود که یک ربع از وقت ملاقات رفته روی هوا .

بعد از سلام و احوالپرسی مستقیم زدم  تو دل و مغز مقصودگفتم : آقای امیر خانی اولین کتابی که از شما خواندم ده روز با رهبر بود و بعدش بیوتن که از بیوتن اصلا خوشم نیامد واقعا داستانش بدرد نخور و آموزه اش هم بد بود . بنده خدا او هم به نشان تایید میگفت آره راست میگویید چیزی که بدرد نمیخوره خوب نمیخوره . و بعدش گفتم : ولی کتاب نفحات نفتتان خیلی جالب و گیرا بود و آدمها را با یک نوع تفکر آشنا میکرد .یک دور منطق مصداقی بود  و واین کتاب انگار فقط برای من نوشته شده بود  و من یک سوال کردم که دوست داشتم بعدش که جواب دادند جمله ای بگویم که رسالت من به گفتن آن جمله بود . پرسیدم آقای امیر خانی کتاب نفحات نفت را برای چه قشری نوشتید ایشان یک بازه سنی را گفتند و بعدش رفتند آشپز خانه و قهوه آمده کنند و بعدش که برگشتند یک خاطره از سید حسن نصرالله بیان کردند و بعدش هم در مورد چگونگی جذب ابوی گرامیشان به حضرت سید روح الله (قدس سره) یک خاطره بیان کردند که حیفم آمد خودم را از این خاطرات با گفتن جمله اصلی ام محروم کنم . و بعدش هم که یک گروه فیلم برداری آمدند که به من فهماند که دیگر وقت تمام است .  the time is over.

بعدش از من پرسید شغل شما چیست ؟ گفتم من مغنی هستم و بدجوری دغدغه اسلام دارم . وقتی گفتم مغنی هستم ایشان گفتند که اوضاع آب زیر زمینی در چه وضعی است و من توضیح مبسوطی از بحران پنهان دادم و ایشان هم از وضعیت آب چند تا از ایالتهای آمریکا و چگونگی ساماندهی مصرف آب در آن دیار را گفتند . و اینجا بود که طرحی در ذهنم که جرقه زد که گرفتم باید چه خاکی بر سرم بریزم .  و بعدش هم که خدا حافظی کردم و در خیابانهای نیاوران قدم زنان در این فکر بودم که خدایا خودم یا امت اسلام را کمک کنم و یا به کدامین درد این سر شوریده میتوان همت گماشت؟ به خودم آمدم که رسیدم امازاده صالح و هنگام نماز ظهر است.

شرطي شدن آغاز اين راه لغزنده است

 به اين غربيها اعتمادي نيست. باز از پس اين توافق هسته اي غربيها صداي پاي اسكينر با موش معروفش را ميشنوم . اين غربيها اگر اين حربه را نداشتند چه ميكردند ؟ يا ما اصلا چه ميكرديم؟

همه ميدانيم كه اختلافات ايران با غرب ريشه اي تر از اين حرفهاست و خيلي خوشبينانه است كه بگوييم با چنين توافقي همه چيز گل و بلبل ميشود ولي اين توافق يك فرصت ميدهد براي حل اختلافات بي ارزشي كه به آينده تمدن اسلامي ضرر ميرساند و فرصت خوبيست از اين زمان بدست آمده كشور را همه با هم بسازيم