منظومه ی یه مشت چاه کن حرفه ای
قضییه بر میگرده به امسال تابستون ماه تیر که چند وقت بود اساسی زیر فشار کار بودم. روزی با حمزه حدود 14 ساعت کار میکردیم و وقتی میومدیم خونه بنده توی خواب هم چاه میکندم و هذیان میگفتم ...
روزی از همان روزها یه بابایی اومد پیش منو حمزه که آقا سفارش چاه دارم .ما هم که خوشحال ذوق زده گفتیم بریم یه نگاهی بندازیم. آقا چشتون روز به این افتضاحی رو نبینه یارو مارو برد روی یه چاله که معلوم نبود چی هست البته من تا وقتی که حرف نزده بود فکر میکردم زمان جنگ یه موشک به اینجا خورده البته چه موشکی میتونهبا این قدرت تخریب باشه توی همین فکرها بودم که گفت این چاه رو برای من به 10 متر برسونین البته خودم۱.۵متر کندم شما ۸.۵ متر دیگه باید بکنید.!
یه توصیف از ظاهر چاه بهتون بدم : چاه رو وحشتناک گشاد و کج مار پیچ کنده بود شده بود عین روده گوسفند تو یه متر ۱۰ تا گردنه داشت و از این حرفا .......
من که کنجکاو بودم بدونم با چه ترفندی این جوری ماهرانه زده چاه رو عزادار کرده؟ یه دفعه گفتم با چی کندی اینجا رو گفت با پیکور چینی گفتم بله چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است. من رفتم توی چاه و شروع به کندن کردم توی همین اوضاع بودیم که تلفن حمزه زنگ خورد و فلنگ بست و اینقدر اوضاع خیط بود که دیگه تا یه 7و 8 روزی دورو بر این چاه آفتابی نشد من و مهدی امانی با هم این چاه رو کندیم عجب چاه افتضاحی!!!! چون از اول چاه داغون کنده شده بود منم هر کار میکردم نمیشد درستش کرد .آقا همین رو بهتون بگم من هی میخواستم درستش کنم هی این رفیق بالای چاه من که یکم وسواس فکری داره میگفت نه اون کار نکن به جاش این ور چاه رو بزن اون ور چاه رو بزن خلاصه وقتی اومدم بیرون چشمم رو به داخل چاه که انداختم گفتم این چاه یا صفحه مار پله فقط یه سنگ منچ کم داشت.آخه این چاه دستپخت سه نفر بود: من مهدی و اون یارو دیدم دیگه بهتره جای چاه کنی یه چند روزی برم شله بخورم تا ین فاجعه یه کم التیام پیدا کنه بله این بود که اولین چاه به دست من کنده شد البته همش تقصیر من و مهدی نبود اون یارو خودشم حسابی بی سلیقه بود مثلا:دو تا تریلی خاک آورده بود توی راه اصلی حیات ریخته بود بعد به جای اینکه پهن کنه خاک رو تراکتور و گاو آهن آورده بود شخم زده بود میخواست توی راه اصلی و ماشین رو خونش زراعت کنه!! خیلی اوضاع خیطی بود یا یه توالت بیرون درست کرده بود همه چی توی این دیوار توالت پیدا میشد سنگ بلوک آجر لنگه کفش سیمان گچ فقط مونده بود عین دیوار چین وسط دیوار یه ردیف هم آدم کار کنه به جای مصالح قبلی خوب این از قسمت اول سریال.درس آموزنده این داستان هم هر چی خواستی برداشت کن درضمن این دامین مال چاه کن هاست ما نویسنده نیستیما!!!
توضیحات: این خاطره با کمی اغراق نوشته شده است لطفا زیاد جدی نگیرین